بیمارستان با کوکی مکالمه محور

🍪 سلام سلام😍 من اومدم❗
▫️سلام کوکی، چه عجب❕ خیلی منتظرت بودم❕
🍪 به موقع اومدم که، تو عجله داری رفیق❗ بریم برای بقیه داستان؟
▫️البته❕
🍪 پام رو که از رستوران گذاشتم بیرون، دنیا برام تیره و تار شد 😵 یه قدم هم نمی تونستم راه برم داشتم غش میکردم انگار😵‍💫
💬To lose consciousness, to faint, to pass out
بدنم داغ شده بود🥵

▫️تب کرده بودی؟  "یو آر هات؟" 
🍪 هااا⁉️
نگی اینو هاااا❗حواست باشه 🙊 تب داشتن میشه🤒
 💬Run a fever/temperature
▫️آهان❕خب بعدش چی شد؟

🍪 هیچی دیگه، خداروشکر دیدم یه بیمارستان اونور خیابون هست
کشون کشون خودمو رسوندم به بیمارستان🏥
 💬Go to hospital
اینقدر هم که شلوغ بود بخش اورژانس❕
 💬It's so crowded in emergency.
دکتر معاینه ام کرد👩‍⚕
 💬A doctor examined me.
داشتم براش توضیح میدادم که غذای محلی خوردم که یاد اون فلفل هایی افتادم که به سوپ زده بودم. 🌶️
 خانم دکتر تشخیص داد که همون فلفل کار دستم داده و حساسیت داشتم❕
 نسخه رو نوشت.
💬She wrote a prescription for a needle. 
👩‍⚕ آقای کوکی یه امپول ضد حساسیت براتون نوشتم❕
🍪 آمپول❗ نمیشه قرص بنویسید جاش؟
💬Can you prescribe pills instead of a needle?
👩‍⚕ آمپول سریعتر اثر میکنه❕
 🍪 آخه من به پنی سلین حساسیت دارم❗
💬I’m allergic to penicillin.
👩‍⚕ خانم دکتر خنده کنان گفت پنی سلین نیست که ..
🍪 چند دقیقه بعد خانم پرستار آمپول به دست نزدیکم شد💉
این که خیلی بزرگه😱
 💬That’s a big needle.
👩‍⚕ نگران نباش❗ 
خلاصه آمپول رو زدم،  انگار آب رو آتیش بود😌

🍪 اینم از ماجراهای بیمارستان❕
▫️بعدش دیگه حالت بد نشد؟
🍪 نه بابا، خوبه خوب شدم💯 من برم دیگه❕
▫️باز باید بری⁉️
🍪 زود برمیگردم خیالت راحت!❤️
این دفعه دست پُرتر میام، ماجراهای مصاحبه شغلی رو برات تعریف می کنم.👋🏻